یادداشتِ یاسمن یکتائیان زبان همیشه پدیده دردسرسازی در زندگی من بوده. کلمات که سبک و رها چون کاه در فضای نامتناهی ذهنم در رقصاند موقع بیانشان که میرسد ماهیتشان تغییر میکند. کاهها کوه میشوند و کوهها سلسلهوار از ذهنم تا زبانم، از زبانم تا مغزم را سراسر مسدود میکنند چنان سنگیناند که امان نفسکشیدن نمیدهند. ناچیزی حجمشان در برابر سنگینی وزنشان چنان است که نوک زبانم سیاهچالهای پدید میآورند که همه چیز را درهم میبلعد. این نبردی است دائمی که باعث میشود ادبیات، در جایگاه راه حل من در بیان آنچه در ذهنم میگذرد بسیار ارزشمند باشد. پیشرفتهای اخیر مدلهای زبانی و هوش مصنوعی مولد را هم بگذارید کنار دستش. در آخر هم کمی چاشنی مسائل فلسفی حوزه زبانشناسی به آن اضافه کنید. حالا فرض کنید صحبتی از کندوکاو در این محصول ناب نهایی از سوی پوریای عالمی به میان بیاید. شما را نمیدانم اما من لحظهای درنگ برای حضور در چنین کنجکاوی را جایز ندانستم. از پوریای بسیار عزیز بسیار تشکر میکنم که به من اجازه حضور در این ماجراجویی را داد و با ذهن خلاق، قلب مهربان، هوش سرشار و راهبری خردمندانهاش ماجراجویی را چندین و چند برابر هیجانانگیزتر نمود. پاییز ۱۴۰۳